نزدیکا عقد داداشمه تالار گرفتیم یه ۵۰ میلیونی کم داریم
حالا عروسمون زنگ زده به مامانم که هفته بعد مامانم اینا میان شیراز شمام باید بیاین که من برم لباس انتخاب کنم
مشکل پول لباس نیستا
یکی اینکه مامانم کمر درد و اینا داره نمیتونه زیاد سر پا وایسه اونم نظر خودشه رو سلیقه مامانم ورنمیداره که حضور مامانم لازم باشه
این مدتم همه کارارو مامانم انجام داده اونا نبودن اینجا دیگه خستشه
بعدم میگه خسته شدم از بس دعوتشون کردم خرجشونو دادم هر کی یه عروسی میگیره دو دفعه میره میاد تمومه من ۴ ساله دارم مهمونی میدم😅 اگه برن مامانم باید غذا درست کنه و ...
البته بنظرم الکی خودشو اذیت میکنه بیشتر چشم بد ازشون ورداشته خوشش نمیاد این همه رفت آمد حوصله نداره