بابام رفته شهر دیگه سرکار از بس مامانم زنگ میزد رو گوشی بابام بهش فوش خواهر ماور و فوش خودش میداد بابامم بلاکش کرد این چند ماه برا خرجی خونه و اینا من زنگ بابام میزدم بهم میگه به بابات بگو پول بریزه برا خرجی خونه پولو خراب میکنه مواد خوراکیم نمیخره چند روز چند روز غذا تو خونه نداریم دیروز بابام پول زد رفتم با کارت مامانم موادخوراکی برا خونه خریدم از دیشب منو گرفته به فوش و دعوا منم گفتم دیگه به بابا نمیگم پول بده میگم پولو بریزه برا خودم برا خوراکم رفته کنترل تلویزیون برداشته میگه به بابات بگو پول بده وگرنه نمیدم .اگه میتونستم منم مامانم ترک میکردم .از دستش داداش دیگمم رفته ی کشور غریب دیگه .چیکار کنم از دستش بچه هم نیستم ۲۳سالمه