شیش روزه بچه رو برده خونه مادرش
توافق نامه امضا کردیم پونزده روز پیش برلی طلاق
عین سگ پشیمونم
خونه ی بابامم و هر ثانیه برام عین جهنم میگذره
تمام بدنم میلرزه
چی کنم تا شوهرم بیاد سراغم از دوریه بچم دارم دق میکنم
شوره طلاق رو بخون شب جمعه هم ۱۴ باز سوره نادعلی
زنگ بزن با ملایمت صحبت کن
اره بزن .
زنگ بزن بگو دلم برات تنگ شده بیا حلش کنیم یا قبول میکنه یا نمیکنه
میتونی با قرص کم بترسونیش اما خودکشی نکن بخاطر بچت هرگز
شما که خودت اصرار به طلاق داشتی،میگفتی بچمم بدم به اونا براش بهتره
شرایط بدیه واقعا
چرا میخواستید جدا بشید
زنگ بزن بگو بچه رو بیاره ببینی
اگه نرم میشه بزن ولی کاری نکن هی بکوبش تو سرت
عزیزم یکم آروم باش
الان حس دلتنگیت طبیعی
بشین بدی هاشو بنویس برای خودت و سبک سنگین کن اگه خوبی هاش بیشتر بود بعد اقدام کن برای درست شدن رابطتون
الانم زنگ بزن بگو بچه ارو بیار ببینم مادرشی حق باهاته
عزیزم زنگ بزن بگوبیابریم جایی صحبت کنیم.منم ازبس خانه پدر ندارم دارم بایه معتاد دروغگو نفهم زندگی میکنم هیچی هم ندارد
تو اگه بچه تو دوس داشتی بی مادرش نمیکردی حتی فکرشم به سرت نمیزد برای اون بچه متاسفم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
