نه اتفاقا
دلتنگ چی آخه؟
کتک دعوا جنگ اعصب؟
دلتنگِ حسرتِ یه شب بدونِ گریه خوابیذن؟
دلتنگِ بغض؟
دلتنگ شکسته شدن یا دلتنگ حرف شنیدن
تو این ۱۷ ساله عمرم تموم شبایی که خونه بابام بودم همیشهه آرزویه مرگ کردم
دازه بیشتر مواقع بخاطر جنگو دعوا آواره خونه مامان بزرگم یا خاله هام بودم شاید سالی ۶/۷ ماه پیششون بودم بقیه وقتا آواره خونه مردم
چه دلتنگی آخه