امروز ظهر خونه مادرشوهرم ناهار دعوت بودیم.جاری و برادرشوهرمم بودن
بماند ک مادرشوهرم تو رفتار هرچی تلاش میکنه نشون نده ولی متوجه ک اونو بیشتر قبول داره
من ظرف میشورم تشکر نمیکنه اما ازون میکنه حالا اینا بیخیال مهم نیست برام.
ظهری متوجه شدم شوهرمم خیلی به حرفای جاری م واکنش نشون میده.
اینو بگم ک این جاری اصلا برتری ای نشون نداده تاحالا از خودش ن تو آشپزی ن تو برخورد ن تو تیپ و استایل ن تو فهم و شعور..
نمیدونم چرا همچین حسی کردم
ولی من کم حرف میزنم و سعی میکنم زیاد شوخی نکنم و گرم نگیرم چون زود ازم سوء استفاده میشه خ وقته این رفتارو در پیش گرفتمو راضیم از خودم .
اصلا دنبال صمیمیت اطرافیان نیستم..فقط موندم شوهرم ک پیش من حتی جوری وانمود میکنه ک جاری م مو برادرشو قبول نداره چرا تو رفتار ناخودآگاهش اینو متوجه میشم ازش...
در نهایت بگم ن حسودی میکنم ن آدم حسودی ام...
فقط میخوام ببینم کجای کارو اشتباه کردم کشوهرم ی زن دیگه رو بیشتراز قبول داره...اونصحبت میکنه شوهرم با توجه تمام جواب میده...