همه ش غر میزنه که وای بازم مهر قراره بشه باز قراره برم مدرسه حالمون بهم خورد دیگه
ما بهش میگیم ناشکر نباش بعضیا نمیتونن مدرسه برن
خب پارسال رفت کلاس هفتم بعد چون وارد محیط جدیدی شده بود خیلی استرس داشت و یه دوستی هم داشت که به نظر ما سمی بود ولی خب دلش براش تنگ می شد برای همین از مدرسه جدید بدش اومد در حدی که شب اول بالا می آورد و تب می کرد و بی اشتها شده بود 
ولی الان بازم متوجه میشم که داره استرس میگیره
یه جورایی فهمیدم که چند نفر اعتماد به نفسش رو خراب کردن انگار بهش گفتن بی عینک زشتی و صدات بده و بی استعدادی و بی ماسک بدی و از این حرفا
از اون موقع تو مدرسه ماسکش رو در نمیاره هر شب به مامانم دروغ می گفت درش آوردم امروز ولی میدونم الکی میگه
چیکار کنیم از دستش ؟ نمیدونم مشکلش چیه