خانوما کمک کنید مامانم اذیت میکنه

دلتنگن این مسئله رو بهونه کردن

به هیچ عنوان این کار رو نکنید

مستجری فاجعست

یه خونه دهرید خداروشکر بشینید توش زندگیتونو کنید

به مادرتونم اطمینان بدید ک زود زود سر میزنید

مامان منم یهو میزد زیر گریه و میرفت رو مخ بابام اونم کلافه میشد. منم عصبی میشدم زنگ میزدم ب نامزدم دعوا میکردم باهاش. اونم طاقت نیاورد گفت برو پیش همون مامانت. 

شبی ک بهم خورد و وسیله ها رو پس دادیم مامانم انگار نه انگار. همه ش میگفت ول کن یه بهتر!!! همون بهتر ۸ سال طول کشید تا پیدا بشه و من ذوب شدم و زندگیم خراااب خراب شد

بگو حسرت خیلیاست ک تو این دوره زمونه خونه بخرن والا ب جا اینک خوشحال باشه بگو پولامون رو جمع میکنیم سال بعد خونمون رو عوض  میکنیم الکی بگو تا ناراحت نشه فعلااا چون عروسیته الکی ذهنتو درگیر میکنن

نه بابا نری مستاجری اونم مادره دلتنگ میشه ولی چاره ای نیست آسانسور داره؟

تو از خوبی طبقه چهارم بگو.  غم دوری شما رو دلره.  صبور باش 

نه‌ بنظرم‌ مامانت‌ یکم‌ اذیت‌ میکنه‌ 

طبقه‌‌آخر‌ خوبه‌که‌ رفتوآمد‌ همسایه‌ ها‌ اذیتت‌ نمیکنه‌.البته‌ اگه‌ آسانسورداشته‌باشید‌ که‌ عالیه‌.بنظرم‌ بشین‌ با‌ بابات‌ صحبت‌ کن‌ که‌ به‌ حرف‌ مامانت‌ گوش‌ نده‌.‌ مستاجری‌ بسیاااار‌ سخت‌ و‌ افتضاحه‌. خونه‌ داشتن‌ خیلی‌ آدمو‌ جلو‌ میندازه‌.

شایدمامامت‌ خیلی‌ بهت‌ وابستس

عزیزم عاقل باش ومحترمانه تذکربده حق نداره توزندگی شمادخالت کنه.وگرنه بدبخت میشی اینو بهت خواهرانه گفتم.اگرزندگیتو دوست داری

خاک اون خونه رو سرمه چشات کن

میخایی از صاحب خونه بری مستاجری

به هیچ وجه نذار مامانت دخالت کنه تو زندگیت در جواب بهش بگو شوهرم هر جا باشه منم اونجام

شما خودت باید به خودت کمکی کنی..

بچه هم نیستی

یکبار با جدیت

بگی انتخاب خودم همین بوده

ناراحتی من دور شدم؟ الان پیشتم با هروز گریه داری اذیتم‌ میکنی؟

چه گلی به سرم زدی؟

منو با دل خوش راهی خونه بخت کن

نمیتونی وسایلم جمع کنم زودتر برم اونجا ساکن بشم

بخدا اگه راه داشت من حاضر بودم ۵۰۰ ساعت از مامانم دور بودم همش سرش تو زندگیمه بزوووووور الان تونستم یه کم حریم تایین کنم ، مگه ولکن بوددددددد😣

وا عوض تشکرشه بیچاره تو این وضعیت خونه خریده اصلا هر چی هم خریده باشه بازم خیلیه طبقه چهارم مگه چشه ما الان طبقه چهاریم چند ساله خیلیم راحته بالا سرت کسی نیست سر و صدا کنه و بدوعه 

خیلیم‌ شرایطط‌ عالیه‌ .‌ زیاد‌ رو‌ حرف‌ مامانت‌ فوکوس‌ نکن‌ .همسایه‌ داشتن‌ مگه‌ دست‌ آدمه؟‌ روستا‌ نیست‌ که‌ همه‌ همدیگه‌ رو‌ تا‌ فیها‌ خالدون‌ بشناسن‌.‌ این‌ دوماهو‌ تحمل‌ کن‌ و‌ اصلا‌ به‌ شوهرت‌ نگو‌ خونه‌ رو‌ بفروشه‌ حیفه