واقعا نمیدونم اینایی که کتک خوردن طبیعی جلوه میدن چه منظوری دارند شما عزت نفس دارید آخه
یکی چون زورش بیشتره باید بزنه مگه جنگله
هرچی به سرمون میاد از همین طرز فکراس😕
عزیزم اول از همه برو پزشک قانونی حتما ولی به همسرت هیچی نگو
بعد هم خیلی سخت ببخشش اگر سریع بخشیدی مطمئن باش تکرار میکنه
همه هم اینطور نیستن
من و شوهرم هر وقت دعوامون میشد از خونه میزد بیرون تا هردو آروم بشیم و بعدش برمیگشت خونه
هیچوقت حتی بدو بیراه هم بهم نگفتیم چه برسه به کتک
تو خانواده هم اصلا کتک کاری و جنگ و دعوا بین خواهر برادرا نداشتیم برای همینم برام خیلی عجیبه این حرکت
اون زن اگه شعور و شخصیت داشت به روت نمی‌آورد که خجالت نکشی
اسی کتک زدن مسئله بزرگیه همسرت نمی تونه خشم خودش رو کنترل کنه باید مشاوره بره
هنوز بچه نداری مشاور برو رفتارش رو تغییر نداد تو‌تموم کن
به خاطر خانواده شوهر روی مرد رو به خودت بازنکن یاد بگیر کی چطور حرف بزنی
در هر حال کتک زدن و پررویی مسئله بزرگیه
خوب عزیزم اون مدل شماست
من خودم اصلا کوتاه نمیام، شوهرم هم میخواست بره بیرون میگفتم هوی کجا میری، وایسا مگه تموم شده
اون مال اوایل بود
الان دیگه بعد ۷ سال هر موضوعی رو نهایت یه بحث کوچیک بکنیم
به قول شوهرم دیگه حتی یادمون نمیاد آخرین بار کی سر هم داد زدیم
ته هیچ دعوایی نباید کتک باشه
این و تو کلتون فرو کنید
اگه با هر دعوایی کتک خوردید براتون عادی شده و فکر میکنید مستحق کتک خوردن هستید نظرات گرانبهاتون را برای خودتان نگه دارید
چون شماها نتونستید زندگی خودتان را درست کنید چه برسه کمک کنید به استاتر
دعوای وحشتناک هم تهش قهر و داد و بیداد و رفتن یکی از طرفین به بیرون از خانه و یا یک اتاق دیگه هست
ما ها هم دعوا داشتیم دیگه
عادی جلوه ندین عادی جلوه ندین
با دعوای خواهر و برادری یا مادر وفرزندی مقایسه اش نکنید
اینا با هم متفاوته
خواهشن مثل خودتان ادم کتک خور و تو سری خور درست نکنید
[QUOTE=306944486]به خونوادم فوحش داد من
عزیزم از من ب تو نصیحت، قهر نکن
ولی بزار خانوادت در جریان باشن . زنگ بزن پدرت شب بیاد . مشکلتونو پیش پدرت بازگو کن ، هم خودت حرفاتو بزن ، هم بزار شوهرت حرف بزنه
بترسونش، وگرنه خدایی نکرده میشه عادت براش و مطمئن میشه که هرچی کتک بخوری پیش خانوادت نمیگی
سکوت اشتباهه
قبلا هم کتک زده؟
باورتون میشه اصلا رمق اینکه پیام بنویسم ندارم خیلی ناراحتم هنوز طلب کار هم هست از خونه هم می‌ره بیرون تو دعوا گفت تو زن من نیستی شبش سر اینکه حالا چی جهاز داری بگومگو شد من پدرمادرم جهاز خیلی خوبی بهم دادن ولی جهاز منو بی ارزش کرد رفتم گرفتم خوابیدم قرار بود دیروز منو ببره گردش که شبش خونوادشو دعوت کرد دیگه گردش کنسل شد ی پسر همسایه داریم خونه روبه رویی خیلی. هیزه جرات نیست بیای رو حیاط یا دم در خیلی نگاه میکنه اینم بهش برمیخوره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
