آذر سال 97 ک زلزله اومد گفتم خدایا من نامزدم، بزار برم خونه ی خودم بعد زلزله بیاد... سال 98رفتم خونه ی خودم باز اومد، گفتم خدایا من تازه خونه خریدم میخوام از مستاجری در بیام بزار برم بعد بیاد، سال بعدش اومد شوهرم شیفت بود گفتم خدایا حدااقل یه سال میزاشتی منو این شوهرم یه زلزله کنار هم باشیم😂(هیچ سالی زلزله پیش هم نبودیم همیشه شیفت بود) امسالم میگم خدایا من حامله ام استراحت مطلقم نمیتونم پله برم پایین، خودت یه نگاهی ب ما کن کوتاه بیااا😁