صبح زود از خواب بیدار شدم،نماز صبح را با بانگ الله اکبر خواندم...کتری را به دست گرفتم و روی اجاق گذاشتم
همسرم را بیدار کردم و راهی باغ کردم تا خرما را برداشت کند
با راهی شدن همسرم من چای را اماده کردم
برنج را نم دادم
و مقداری از خرابکاریهای شب وروجکها را جمع اوری کردم
صبحانه را اماده کردم
یک ساعت بعد همسرم از باغ با سه سطل ۲۰ کیلویی خرما به خانه برگشت
بساط صبحانه را پهن کردم،دوتایی با همدیگه صبحانه خوردیم
من مشغول پاک کردن خرما شدم
و همسرم به شهر رفت برای خرید روزمره
با صدای صبح بخیر دخترک مو طلاییم سر را بلند کردم
دخترکم را صبحانه دادم و دو پسرم هم با هم بیدار شدن و از همان ابتدا که مامان نوبت ِ منه گوشی بازی کنم
بعد از صبحانه خوردن گل پسرها