دوستان خانواده همسرم کلا نرمال نیستن،داداش کوچیکش ک ده سال از همسرم کوچیک تره همسرم۳۱سالشه،داداشش خیلی فضول و عوضیه بعد کلا پیش همسرم مغازشه حالا این ب کنار بعد هرشب ساعت یازده دوازده یا حتی یک شب زنگ میزنه ادای بزرگ ترهارو براش درمیاره ک بپرسه کجایی هرشب زنگ میزنه هزشب خیلی دعواهای بد کردیم سر این موضوع ی وقت ها همسرم از ترسش جواب نمیده ولی بازم اونا از رو نمیرن میگن اون یا خودشون زنگ بزنه،سر موضوعی ک پشت سر من و خانوادم حرف زدن یک ماه و نیمه ندیدمشون بعد شهرستان هم بودن تازه اومدن و من نمیخوام اصلا ببینمشون همسرم گفت بریم اونجا چی کنم واقعا خودم و نمیخوام دیگه کوچیک کنم،اصلا استرس شدید میگیرم دستام بدنم میلرزه اسمشون میاد پسره انقدر عوضی و فضوله،حتی بخوام برم خونشون هم استرس شدید میگیرم غذا نمیتونم بخورم این مشکل رو کلا دارم هر سری هی اوت میکنه الان هم بدتر شدم ی مدت هم ندیدمشون