قدیمی ان و با افکار قدیمی
پدربزرگ پدری من نه دختراش دوست داشت نه بچه هاشون
من یادمه فقط من و برادرم😵💫
کلا پسردوست بود من هم شبیه مامانم بودم قیافه و اخلاقم باهاشون متفاوت بود دوستم داشت خیلی
کلی سفرای خارجی میرفت
چمدون چمدون سوغات می اورد
بعد یادمه مثلا من ۴-۵ سالم بود میگفت این چمدون کلا برای مهتاب که بزرگ شد
اونوقت بقیه هیچی
مامانم زن خوبی بود با مادرشوهرش
میرفتن باز میکردن
به بقیه هم سدغات و هدیه میدادن
اما هیچوقت هیچوقت
ندیدم حتی سرشون یه دست بکشه
ولی من و داداشم کلا تو بغلش بودیم و دست و پاش