سلام.حقیقتا اومدم دردودل و اینکه اگ میتونین بهم راهکار بدین.
شوهرم خودشو جر داد تا باهاش ازدواج کردم کشته مردم بود سالهااااا.
دوران نامزدی و عقد وقتی منومیدیدخودشو میکشت بیشتر بغلم کنه و باهام باشه و اینا.پسر خوبیم هست ازش مطمئن مطمئنم اما حالا اصلا اینجوری نیس,هرچقد باهاش حرف میزنم بازم هیچ،میگه خودمو اصلاح میکنم اما بازم زود یادش میره،بغل و بوسی ک از طرف اون باشه برام رویا شده،مدام باید بگن بغلم کن،دوسم داشته باش و همههه چی.
اینم بگم من خیلیییی دوسش دارم اما واقعا میدونم ازش سرترم خودشم اینو میدونه و میگه هنوز برام مثل رویاس ک قبول کردی من دربرابرت هیچی ندارم.
نمیدونم بخدا ،گیج گیجم،کمبود محبت دارم دیگ،اما میدونم ن