من ۱۲ ساله ازدواج کردم. همسرم کارمنده.خودم هم پنج سالیه کارمند شدم. شروع زندگیمون از زیر صفر بوده.دوبار سرمایه جمع کردیم با کلی وام و قسط.هربار خانواده ش از دستش درآوردن و به باد فنا دادن.اندازه پول یه واحد آپارتمان کوچیک تو حاشیه شهر. الان نزدیک ۲۰ میلیون فقط قسط بانکی میدیم.با اجاره خونه ۲۴ میلیون.
همیشه شاگرد اول مدرسه بودم.کنکور بهترین رتبه.تا ارشد خوندم.استخدامی از بین اون همه شرکت کننده من قبول شدم.چی شد؟؟؟؟
امشب رفته بودم خونه مامانمینا.از ماشین داداشم که پیاده شدم دیدم عروس همسایه مون اومد سوار ماشین شوهرش شد .از این شاستی بلندای خیلی مدل بالای میلیاردی.خونه مامانمینا حاشیه شهره.ایناهم همونجا زندگی میکنن.اما ۲۰۰ متر خونه دارن.همچین ماشینی.کلی طلا جواهر داره دختره.هر روز یه مدل لباس .
از نظر سطح سواد و فرهنگ صفر صفر هستن.
حالا من صبح به صبح باید دوتا بچه کوچیک بگیرم زیر بغلم تو متروها و گرما و سرما تا چندرغاز حقوق دربیارم بیارم قسط های آقارو بدم