امروز انقدر فکرم درکیر ماراشون و حرفاشون شد و هرچی فکر میکنم میبینم تو این سارها چقدر بهم بی احترامی کردن و چقدر شوهرم ازم حمایت نکرد و من تنها بودم و اونا بیشتر به خودشون اجازه دادن هرکار میخوام بکنن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
خوب شما نشستی راجع به گذشته فکر میکنی بعد اینو میگی اون که نمیدونه دلیلشو بعدم راست میگه زور که نیست ...
چرا میدونه چند روز پیش باهم صحبت مردیم یعنی یه داستانی شد که باز ما با همحرف زدیم بهمحق میده ها ولی حاضر نیس بره به خانوادش بگه بعنوان یه پدر اصلا بلد نیست چطوری حمایت کنه
عزیزم مثه اینکه این مشکل همه ست خانواده شوهر منم انگار دختر و دامادشون از اسمون افتادن و بچه هاشونو رو چشماشون گذاشتن شوهر منم که انگار اندره😂منم خیلی دلگیر و ناراحت میشدم به خصوص که ادم محبتی بودم خیلی بهشون محبت میکردم ولی الان که شناختمشون دیگه فرق کردم نه زنگ میزنم نه بدون دعوت خونشون میرم میگم بزا با همون عزیزکرده هاشون خوش باشن😂دیکه هم به شوهرم غر نمیزنم و زندگیه خودمو تلخ نمیکنم اینو بدون بچه هات به جز خدا و پدرمادرشون به احدی نیازی ندارن،آدما رو هم که نمیشه به زور مجبور به محبت کردن کرد
عاشق زندگی با همه اتفاقای خوب و بدش🥰امید،عشق و ایمان اساس زندگی منه