دوستان واقعا کلافه شدم
از وقتی که ازدواج کردم بارها باعث دعوا و اختلاف بین همسرم و من شده مادرش حالا ناخواسته شاید
تو یه ساختمونیم
این خانم اخلاق اینجوریه که با پسرش بحث کنه سریع برا من پشت چشم نازک میکنه
چند بار دعوای بزرگ داشتیم خیلی اخلاقش بچگونس
چند روزیه همسرم ماموریت بود و در نبودش جفتمون با هم خوب بودیم اما از وقتی که از ماموریت اومده و همسرم به من ارزش میده مادرش حسودی میکنه
چند روزی بود باهام خیلی سرد رفتار میکرد
منم دلم شکست
اما سلام میکردم همچنان اما خونشون نمیرفتم چون دلخور بودم
مادر بزرگ همسرم بخاطر دیدن خمسرم اومده خونشون به من یه زنگ نزده که بیا بالا مادر بزرگ اومده
انقدر نگفت گذاشت ساعت دوازده به همسرم گفت بیا پایین
همسرمم به من گفت من نرفتم
همسرم ازم علتش رو پرسید
جریان رو گفتم
شوهرمم با مامانش حرف زد مادرش به کل با من و شوهرم قهر کرده
حالا شوهرم خونشون مثل سابق نمیره امابه مادرش زنگ میزنه اونم سرده با پسرش
منم دیدم جواب منو بزور میده از امروز دیدمش تحویلش نگرفتم
سولمم اینه امشبم مهمونی دعوتیم خونه فامیل همسرم ک خمه هستن منم نمیخوام بهش سلام کنم چون حالمو بهم میزنه از طرفیم دوس ندارم بقیه بفهمن و بده بشم من
چه کنم؟