به نظرم اول باید به این فکر کنی که تصمیمت چیه؟موندن و ساختن زندگیت یا نه ول کردن و رفتن و جا خالی کردن برای حضور نفر سوم؟(اینو توصیه نمیکنم)اگه قصدت دومیه باید پشتوانه داشته باشی که درغیر اینصورت با گفتنش و به روش آوردن فقط باعث میشی خیالش راحت بشه که خب خیانتو فهمید نهایت یه دعوایی شد ولی کاری از دستش برنیومد و به کارش پنهونی ادامه بده باید به این فکر کنی که چی باعث شده که به سمت دیگری بره؟شاید جایی تو زندگی کمبودی بوده؟با به روش آوردن باعث نمیشی که کارشو پنهونی انجام بده؟یا اینکه وقیح تر بشه ؟به نظرم به روش نیار عزیزم تا میتونی محبتت رو هر روز بیشتر از قبل کن وقتی کنارته تا میتونی به خودت برس لباس مرتب بپوش مهربونتر از قبل شو بی دلیل کادو بخر براش هر کاری که میشه برای بدست آوردن دلش کرد انجام بده شاید خیلی ها نظرشون مخالف من باشه بگن جداشو خیلی کارخوبی کرده که میگی محبت کن بهش اما امتحانش بی ضرره
بنظرم نباید خودتو ببازی
با دعوا کردن باهاش اون ممکنه به ظاهر ابراز پشیمونی کنه یا بگه اشتباه کردم یا دنبال توجیه باشه ولی اگه خدای نکرده پنهانی ادامه بده چی؟ نذار کس دیگه جای تو بهش محبت کنه میدونم خیلی خیلی اینکار سخته ولی جوری رفتار کن که کسی به چشمش نیاد و شاید با دیدن محبتهات شرمنده بشه و ترک کنه کسی رو میشناسم که شرایط شما رو داره و سالهاست خودشو زده به اون راه که انگار نه انگار میدونه همسرش خیانت کرده ولی تمام زندگیشو حفظ کرد چون پشتوانه برای جدایی نداشت میدونست اگه به روی شوهرش میاورد نهایت شوهرش ابراز پشیمونی میکرد ولی باز پنهونی و محتاط تر خیانتشو ادامه میداد اولین کارش این بود که انگار نه انگار چیزی فهمیده دومین کارش هم این بود که با زبون خوش یکی یکی خونه و ماشین رو به نامش زد و الان سالهاست که داره به زندگی با شوهرش ادامه میده ولی اگه روز اول میدون خالی میکرد و میرفت شاید الان کس دیگه ای سرخونه زندگیش بود با این به روی خودش نیاوردن جفتشون رو از رو برد
گرچه یه نسخه رو نمیشه واسه همه پیچید و من نمیگم سوختن و ساختن همیشه خوبه فقط میگم تمام تلاشتو بکن و عجولانه تصمیم نگیر نذار زندگی که با زحمت ساختیش بخاطر یه کس دیگه خراب شه کمی به خودت مسلط باش میدونم داری خیلی عذاب میکشی ولی امیدوارم بتونی سربلند از این آزمایش بیرون بیای...