برادر شوهرم از یه شهر دیگه اومده تو شهر ما
ولی من اصلا خبر نداشتم همسرمم ماموریته مث اینکه ب گوشش میرسه که اینا تو شهرماهستن بعد به من پیام میده ک اینا رو شب بگو بیان شام دعوتشون کن
سوال من اینجاس وقتی اونا اومدن نباید ی سلامی چیزی اوهومی چیزی بگن ک من بگم بفرما یا نه؟؟؟ منم گفتم که بهشون زنگ نمیزنم باهام دعوا کرد و الان قهره
و اینم بگم با خانومش و بچش اومدن
خودش نیست اخه چرا خونوادش را دعوت کنی؟، مگه اینکه صمیمی باشید
چ فرقی میکنه شاید اونا نیومدن زحمت نده شما زنگ بزن دعوت کن
میگفتی که شاید خودشون نخوان که ما بفهمیم اینجا اومدن شاید معذب باشن من زنگ بزنم مجبور میشن تو رودروایسی بیان
ماک میریم شهر خانواده شوهرم برادرشوهرم و خواهرشوهرم خودشون زنگ میزنن دعوت میکنن شام نهار ما خبر نمیدیم.
نه جالب اینجاس که براردر شوهرم لایو گذاشته ک تو شهرمونه منم دسم رف رو لایو دید ک میبینم مجبور شدم زنگ زدم با اینکه تعارف کردم ولی نیومدن چقدم میوه و اینا گرفتم حتی وقتی ام رفتن زنگ نزد ک خدافظ ببخشید نشد بیایم داریم میریم
خوب عزیزم ازین زاویه به موضوع نگاه کن
اونا میدونستن برادرشون ماموریته نخواستن مزاحم شما بشن مسلما اگه تماس میگرفتن یا خبر میدادن به شما شمام تعارف میزدید زحمتشون میافتاد گردن شما
نخواستن بزحمت بیفتید
حالا که همسرتون ازتون خواسته زنگ بزنید و دعوتشون کنید
راحتی باهاشون وقتی شوهرت نیست دعوت کنی
ولی ما دعوت میکنیم حالا اونا راهشون دوره سالی یه بار بیان سخت نگیر
اومدن خونه خواهر زنش مسیر خونه خواهر زنش تا خونمون با ماشین ۵_۷دقیقس۔من اینو بی احترامی میدونم که حتی نکردن ی سر بزنن ، یعنی نخواستن نه که نتونن
بعد جالب اینجاس این جاریم با اون یکی جاریم بدون گفتن بدون دعوت میره خونشون ۱۰_۱۵روزم میمونه
سخت نگیر جانم
دنیا دو روزه برای خودت مساله نساز
من بودم به یه ورم هم نبود. خب با خواهر زنش و جاریت راحت تره بذار بره باهاشون خوش بگذرونه حوصله داریا تو هم با خانواده و دوستای خودت خوش باش
رمز خوشی دو عالم میدونی در چیه؟ شل کنی بذاری بگذره
