سال اول خیلی حرفها میزدن طلاقش بده و این واسه تو زن نمیشه ولی دیگه شوهرم منو میشناسه فهمید بیشتر حرف هاشون فقط دروغه
من اصلا با شنیدن همه تهمت ها هم بی احترامی نکردم این خیلی مهم بود که شوهرم خودش فهمید من اهل جنگ و دعوا نیستم
الانم دو سالی هست کلا به غلط کردن افتادن هی حال منو از شوهرم میپرسن و به شوهرم میگن اون کوچیک تره نمیشه که ما بیایم اول بگو بیاد اشتی کنه
منم نمیرم چه الان چه صد سال دیگه
دعوا هم نداریم با شوهرم سر این قضیه خداروشکر حق رو به من میده ولی گاهی میگه حالا تا ابد که نمیشه قهر بود همین