از پرتوقع بودن و پررو بودنشون متنفرم
۱ سال و ۱ ماه عقد بودم هروقت میرفتم خونشون مسگفتن باید جهیزیت فلان باشه ال باشه بل باشه چون جلو فامیل ابرومون میره😒😒😏😏
رفتارهای ضدو نقیض ازشون زیاد دیدم. ولی متنفر نیستم
فقط از خواهرشوهرم نفرت دارم کلی تو مشکلات زندگیش کمکش کردم آخر سر به خودم و خانوادم توهین کرد چند ماهه باهاش صحبت نمیکنم آرامش دارم
از پررویشون حالم بهم میخوره و پر توقعیشون
من متنفر نیستم بدم نمیاد
۱- باهاشون خیلی صمیمی نیستم و تقریبا با احترام رفتار میکنیم
۲- توقعی ازشون ندارم
۳-از مشکلات زندگیم ابدا بهشون نمی گم
۴-تو کارهاشون دخالت نمیکنم
این تجربه ده سال زندگی مشترک
منم نوزده سالم بود وکاملا ساده ,داستان از حسادتاشون وکینه هاشون نسبت به زندگیم شروع شد,ودزدیدن انگشتر طلام توسط جاریم,تو یه حیاط بودیم سرپول اب وبرق وگاز ودعواهای جدی و بازشدن پامون به کلانتری,حاصلش شد اعصاب ضعیف ومعده درد وتپش قلب و بارداری های پرخطر,خدا لعنتشون کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
