2777
2789
عنوان

خواهش میکنم بخونید

53 بازدید | 1 پست

بابام ی ادمی بود همه فک میکردن خداس ولی زندگی رو برای ما سیاه کرده بود تا اینکه گذشت یروز خالم با گریه زنگ زد ب مامانم ک بیا کارت دارم مامانم رفت فهمید بابام رفته جلوی در خونه دختر خالم ک همسن دخترشه و شوهرش مرده ی بچه چهار ساله داره گفته من عاشقتم هشت ماهه ب تو فک میکنم بخاطر تو ی عالمه وزن کم کردم،دنیا رو سرمون خراب شد ازش نفرت دارم بعد مامانم رفت خونه و قفل در و عوض کرد و تهدیدش کرد بیاد سمت خونه ب همه میگه هرچند خانواده مامانم و عموم متوجه قضیه شدن و همه حالشون ازش بهم میخوره،جالبش پیام هاشه ک ی مریض روانیه میگه من خواستم برم فرشته رو ببینم من با عالم بالا در ارتباطم من رفتم یهو فرشته محو شد اصلا ی چیزایی من خواب امام هارو دیدم،از ترسش رفته خونه مامانش و دیگه ندیدیمش ولی همش میگه مگه چی کردم مامانم و زنگ میزنه فوش میده تهدید میکنه،مادر بزرگ اشغالم زنگ زده شکایت میکنیم از خونش انداختی بیرون،مامانم بره برای طلاق خونه نداره نمیدونیم چی کنه،منم زنگ زدم مادربزرگم گفتم غلط میکنید ب مامان من زنگ میزنید فوش میداد و چرت و پرت منم هرچی دهنم بود گفتم 

گفتم بیاد سمت خونه مامانم اینا کل فامیلتمون میگم چیکار کرده تورو خدا ی راه حل بدید ابرومون رفته خانواده مامانم فقط فوشش میدن،شوهر من قضیه رو نمیدونه و اصلا نمیخوام بفهمه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز