دیشب بی صدا گریه کردم بغض قورت دادم تا کسی چیزی نفهمه صبح موقع رفتن سرکار رفتن همسرم متوجه ساعت شدم 😔 از اینک دست تنهایم هرچقدر میدونیم برای یه هونه کوچیک با اجاره های بالا ک برا ما بالا صاحبخونی ک منت خونش سرمون میذارن هرسال دلم میگیره کل وجودم میمیره از اینک نمیتونم این درد خونه نداشتنمون فریاد بزنم سر کسی ک یه قانون نمیذاره تا یکم ماهای ک برا زندگیمون از جونیمون میزنیم ب جای برسیم من از خدا چندسال فقط یه خونه کوچیک خواستم گفتم تلاش از ما ولی توهم هولمون بده یه خونه با شرایطمون سرراهمون قرار بده😔😔دیشب تا صبح صداش زدم ازش خواهش کردم یعنی میشه یه روزی برسه هیچ کسی مستاجر نباشه من از اینک شوهرم مریض بشه از بس کار میکنه خواب نداره هرچی در میاره هرماه میده ب صاحبخونه هرماهم میاد میگ ۱۸۰پول برق اینا پول های الکی هرما ازمون میخواد خدا ک جای حق پس چرا ب اینجور آدما بیشتر میده