جاریم خونش واحد کناری مادرشوهرمه یه بار جاریم و شوهرش خونه نبودن نامزدم و برادرشوهر مجردم کلید انداخته بودن رفته بودن خونه داداششون فیلم نگا میکردن.
این کار اوج بیشعوریه ک یکی خونه نباشه بعد کلید بندازی بری خونش. بعد شما فک کنین جاریم قراره از اونجا بره بعد ما بعد عروسی بریم جای اونا زندگی کنیم من واقعا طاقت همچین رفتارایی رو ندارم انگار حریم خصوصی و امنیت نداری هر آن ممکنه یکی بیاد خونت یا اگ دو دیقه پاشی بری خونه مادرت وقتی نیستی یکی میاد خونت خیلی حس بدیه شاید آدم ی چیزی تو خونش قایم کرده همش باید استرس داشته باشه بگین چیکار کنم بعد عروسی این بلاها سر من نیاد
فقط نگین نرو اونجا چون شرایطشو ندارم