چن روز پیش دیدم از جیب شوهرم وقتی دراز کشید ی عدد سیمکارت افتاد گفتم این چیه دیدم سری خودشو عصبانی کرد گفت من از کجا بدونم گفتم بده ببینم نداد سری رفت دستشویی انداخت تو چاه گفتم حتما ریگی به کفشت بوده گفت نه حوصله بحث باهات ندارم و انداختم ک اوقاتمونو تلخ نکنی تازمو کشید و تمام من چون قبلن خیانت ازش دیده بودم تو فضای مجازی چت کرده دلم چرکین تر شد روش و چند بار هم از ش پرسیدم که خدایی نکرده بهم خیانت میکنی جان بچهامو قسم خورد ک نه ..تا اینک امشب از سر کار ک اومد رفت حموم منم خاستم لباسای کارشو بردارم بشورم تو حیباشو نکاه کردم دیدم ی سیمکارته ..دل اینک بزارم رو گوشیم رو نداشتم..از حموم ک اومد بیرون خودمو کنترل کردم بهش چیزی نگم اما نشد چون چندین بار دیگ تو گوشیش دیده بودم بهم خیانت میکنه همین یکسال پیش کلی قسم خورد گفت غلط کردم بخشیدمش
دلتنگ چهره ای هستم ک نمیدانم خاک با او چه کرده است ..دلتنگتم داداشم ...
بعدش نتونستم خودمو کنترل کنم میوه و جایی ک اوردم گفت بخور گفتم نمیخام دلم درد میکنه پتو برداشتم رفتم تو اتاق زیر پتو گریه میکردم ک خودش فهمیده بود چیکار کرده رفته بود دیده بود سیمکارت نیست دیدم عصبانی اومد بهم کفت سیمکارتو بده
دلتنگ چهره ای هستم ک نمیدانم خاک با او چه کرده است ..دلتنگتم داداشم ...