خب دوستان قشنگ بخونین و نظر بدین به نظرتون احتیاج دارم . من ۵ساله ازدواج کردم یه شهر دیگه از روز اول ازدواج تا الان همیشه دعوا داریم . قبلا گفتم دوبار منو از خونه انداخته بیرون . همیشه تو دعوا فوش ناموس به منو خانوادم میده . دوبار منو برده میافرت با چشم گریون اوورده خونه. همیشه به فکر مادرشه تا من . خسیسه کمی. هزار بار گفته میخوای بری راه باز جاده دراز . هزاربار قهر کرده سه روز سه روز تو اتاق جدا خوابیده و جواب زنگمو نداده . روزی گه باiuiبا اسپرم اهدایی باردار شدم پوچ شد و سقط شد من ۴ روز توی خونه تکو تنها با دید وحشناک و خونریزی شدید سقط کردم و اون با من قهر کرد که چرا سقط شده و حتی پیشمم نمیخوابید الانم دست مادرش شکسته با اینکه ۱۰ روز همه جوره کمک کردم بازم وظیفه من میدونن کمک کنم. اون موقه ها میمردم برای اینکه بزاره بغلش کنم التماس میکردم .نمیدونم چرا این روزا انگار دلم میخوام ازادو رها باشم تنها زندگی کنم از این زندان بیام بیرون انگار از بس گریه کردم دیگه اشکی ندارم بریزم . درسته ن خیانت کرده و دست بزن داره ن معتاده . ولی همه این کارارو با من کرده و من الان خیلی سرد شدم انگار میخوام پرواز کنم برم یه جای دور.نظر شما چیه؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خیلی با خانوادم مشکل داره توی این ۵ سال یک بار داییم اومده خونم بخاطر اخلاقش کسی نمیاد خونم و بدترین فوش هارو بهم میده وقت دعوا همیشه من ذوق هرچیو دارم کورش میکنه و انگار ۵۰ سالشه