2777
2789

سلام توی دو تا تاپیک قبل گفتم این مهمان فامیل شوهرم هست که از بچگی با هم بزرگ شدن و با هم خیلی صمیمی هستن .راه شون از ما دور هست سالی یک یا دوبار میان خونم بین یک هفته و گاهی تا دو هفته هم موندن .من هشت سال هست کلا شهر اونا نرفتم .شوهرم هم فقط امسال عید خودش تنها رفت سه روز موند.من بخاطر اینکه این آقا و همسرش اهل مشروب و سیگار و قلیون و.....هستن من مهمان داری و اینا میکنم اما تو جمعشون نمیشینم چون اهل اینکارها نیستم خوشم نمیاد اما شوهرم چرا تو سال یکبار که اونا بیان همراهشان هست .هستین بقیه شو بگم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

این خانم و آقا پریشب تا ساعت ۳,صبح با شوهر من نشستن به مشروب خوردن بعد ساعت ۳دوتا بچه ۷و۱۰ساله اش تو اتاق خوابیده بودم تنها گذاشته رفتن دور دور .منم تو اتاق دیگه با بچه هام بودم.بیدار شدم برا نماز صبح صدای گریه بچه بزرگ شنیدم آروم البته گریه میکرد .اول چیزی نگفتم دیدم یه ربع گذشت این گریه میکرد .رفتم سوال کردم گفتم چیزی میخوای یا جاییت در می‌کنه .گفت نه خاله مامان بابام چرا نیستن خیلی وقته رفتن نیومدن

من گریه بچه رو دیدم خیلی عصبی شدم دلم هم به حال اون هم به حال خودم بچه هام که ما رو تو خونه گذاشتن نشستن به عشق و حال مشروب خوردن بعدشم دور زدن .انگار نه انگار بچه ها تو یه شهر غریب تو خونه من تنها گذاشتن .همون موقع به شوهرم زنگ زدم در حد انفجار عصبی گفتم من وسایل جمع میکنم با بچه میرم .اما اینجا هم یه تاپیک زدم از بچه ها کمک خواستم ‌در ضمن به شوهرم نگفتم برا قهر میرم .گفتم میرم خونه بابام مهمونات که رفتن بعد میام .اما قصد دلی خودم قهر بود که برم تا وقتی خودش بیاد دنبالم

اما اینجا گفتم از بچه ها نظر خواستم .بین نظر ها منطق ترینش که گفتن به جای قهر خانوم اون آقا از راه که اومد رک و راست بهش تذکر بده و با همسرت صحبت کن منم همین کار کردم .از راه که رسیدن حدود ساعت شش صبح جلو در حیاط بودم منتظر که بیان هنوز که تو ماشین بودن به خانومش گفتم خانم فلانی (اسمشو گفتم)از این به بعد که خواستی بری دور دور یا تو خونه بخوابی یا بچه هات با خودت ببر یا پرستار براشون بگیر جلو شوهر خودش و شوهرم خودم گفتم ،😅

بعد به شوهرم گفتم با تو هم خیلی حرف دارم .گفت بیا همین جا تو ماشین بشین بگو منم نشستم هنوز که شروع کردم شوهرم رفت تو گفت خوابم میاد .من هر چی گلایه و و... داشتم به زن و شوهره گفتم 

شوهرت خدایی خیلی پررویه

نه بعدش گفت من رفتم که تو بشینی هر چی دلخوری داری بهشون بگی .گفتم تو باید کنارم می‌بودی و ازم دفاع میکردی .اما شوهرم گفت خوب کاری کردی که همه حرفای این ده سال بهشون گفتی .آخه غیر از این کارشون خیلی پرو هستن.تا ۴بعد از ظهر تو اتاق باشوهرش خوابه هر روز دوتا بچه هاش بیدار میشن هر کار دارن به من میگن جرات نمیکنن از ترس برن اتاق مامان باباشون .منم همه اینا رو به هر دو گفتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز