یه مدت پیش زنداداشم که تازه زایمان کرده بود مچ برادرمو با یکی از بستگان نزدیک گرفت که گویا باهاش رابطه داشته برادرم از ترسش دیگه خونه نرفت از طرفی هم مستاجر بودن و موعدشون تموم شده بود و باید خونه رو تحویل میدادن
از طرفیم دیگه این وسطا یه اتفاقایی افتاد که دیگه فهمیدیم این هیچ جوره آدم بشو نیست زنداداشمم اومده مونده خونه مادرم حالا بیچاره هیچ پس اندازی جز چند تیکه طلا نداره که بخاد یه خونه بگیره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عجب آدمیه، دلیلش رو میپرسیدن بعد این همه آبرو ریزی
یه مرد هیچ دلیلی نداره بخاد خیانت کنه اونم با دوتا بچه زنشم خوبه بسازه خیلی تحملش کرده خیلی پشتش بود خشگلم هست به خودشم میرسه ولی همه میدونن مردی که بی آبرو باشه این چیزا به چشمش نمیاد