خانما من سر ی قضیه ای ی تهمت بد زدم ناهاسته ب همسرم و بدش کلی جنگ و دعوا و ابروریزی ک همه خانوادمون فمبدن ازون روز من دچار وسواس فمری و شکاکیت شدید شدم همسرمم افسرده...سوال پیچ کردن واذیت مردن همسرم دوساله نمیتونم ترک کنم مرد خوبی بود بشدت چشم پاک اهل ناموس و اهل حلال حروم تابحال چیزی ازش ندیدم تااینک بعد اون قضیه تهمت ی مدت رفته بود توی ی ربات ناشناس چت مرد تامن فهمیدم..و تقریبا شدم ی ادم شدیدا شکاااک...خیلی قضیه پیش اومده تو این دوسال..ک نمیخام بگم.والان مشکلم اینه روز تاسوعا و عاشورامارفتیم شهر پدرمادرمون من خونه پدرم شوهرمم خونه پدرش بود ک باخاهرومادرش بحثش میهش و حالش خیلی بدمیشه ول میکنه نصف شب میاد شهرخودمون و دکتر میره ازشدت سردرد و ی روز تنهاخونه بود و رفت سرکارچنروز..بعد چن روز من اومدم خونه شوهرم همون شب ک شهرمادرش بود ازپسرداییش ک مغازه داره ی سری خرید کرده بود ک اورده بودشون خونه ی دسمال کاغذیم جزؤشون بود.یکیش تو دسشویی گذاشته بود یکیش کنارکشو تخت..بعد ک من اومدم خونخ دیدم ی کوچولو دسمال کنارتخت افتاده ک حین استفاده کنده شده بود دسمال سالم بود من دیدم ک دسمال داخل کشو پلمپش بازبود و استفاده شده ب شوهرم گفتم گف یادم نیس من گذاشتم توکشو الان من شککک کردم ناجور بش گفتم شک کردم انقد دااد زد ک خستم ازدستت و زنگ زد ب باباش ک برو بازنم حرف بزن هرروز داره تهمت میزنه...خانما بنظرتون بااون حال خرابش ک بحث و جنگ داشت باخانوادش ممکنه کاربدی کرده باشه