سلام دوستان
این داستان واقعیه و خیلی سال از این اتفاق میگذره و احتمال زیاد شخصیت های داستان زنده نباشن و به رحمت خدا رفته باشن .
من این داستان از زبان یه خانم شنیدم و ایشون واقعا شخصیت داستان در جوانی از نزدیک دیده و شاهد ماجرا بود.
خانم میانسالی بود از آشناهای بنده که باهاش صحبت میکردم ،ایشون اعتقاد داشت بعضی خانمها زود زندگی و بچه رو ول میکنن و میرن و از خود گذشتگی ندارن بخاطر اولادشون ...
گفتن که در جوانی شاید حدود ۴۰_۵۰ سال پیش یه پیرزن نصیحتش کرده و گفته منو در کودکی شوهر دادن و بلافاصله صاحب یک دختر شدم ، همسرم خیلی پسر دوست بودند و بخاطر همین دوباره باردارشدند ، خلاصه سه مرتبه خدا بهشون فرزند عطا میکنه و هر سه دختر بودن .
بعد از هر زایمان مورد طعنه و کتک و سرزنش قرار میگرفتن که چرا بچه دختر شده و چاره ای نداشتن جز تحمل ،
خلاصه بعد از به دنیا اومدن فرزند چهارم همسر این خانم که فرد از خدا بی خبری بوده در کمال دلسنگی این خانم از خونه بیرون میکن و یه زن جدید میاره که براش پسر بیاره ،
این خانم که مادر سه دختر بوده شاید به زحمت سنش به بیست سال میرسیده و خانواده خوبی هم نداشته که حمایت بشه ،
خیلی گریه میکنه خیلی زجه میزنه که منو بگذار کنار دخترهام زندگی کنم کلفتی خودت و زنت میکنم اما مرد هر دفعه با کتک وحشتناک از خونه بیرونش میکرده و بنده خدا یواشکی میرفته توی طویله و کنار کاه و علوفه گوسفندها میخوابیده بدون هیچ غذایی ،
زنی که هووی این شده باردار میشه و تمام این مدت مرد هر روز که زن اولش میدیده کلی کتکش میزده که برو از این خونه و ای بسا هرجایی از بدنش که میشکسته بدون هیچ دکتر و درمانی با درد بسیار ، خوب میشده اما زن حاضر نبوده از کنار دخترهاش بره چون شوهر بی غیرت خودش میشناخته که با دخترها هم بدرفتاری میکرده و...
هوو صاحب یه اولاد پسر میشه و مرد با خودش فکر میکنه این زن هیچ جوره دست بردار نیست پس بذار دست زن و پسرم بگیرم و از این خونه برم ،
یه روز این زن با سه دختر توی یه خونه محقر و بی هیچ وسیله ای تنها میذاره و میره ...
این خانم از اون روز تو خونه های مردم کار کرده و زحمت کشیده و تحقیر ها رو به جون خریده تا دخترها رو بزرگ کرده ،
حالا قسمت خوب ماجرا که دو دخترش پزشک شدن و یکی هم معلم
و هر دختر یک مرتبه ،یعنی سه مرتبه مادرشون فرستادن مکه و بهترین زندگی براش درست کردن ...
معلوم نبود اگر مادر اون از خودگذشتگی رو نمیکرد بچه هاش چه بلاهایی سرشون میومد .
خیلی از زنهای الان بخاطر انتظارات بیجا و موضوعاتی که خودشون بهش پر و بال میدن طلاق میگیرن .
امیدوارم همه زندگی ها پر از عشق و محبت و سازش باشه .
اگر خوشتون اومد یه صلوات برای شادی روح مادرم بفرستید .
اگر تک تک جواب ندادم معذرت میخوام پیشاپیش