سلام بچه ها من به جاری دارم که تا حالا باهاش خوب بودم. دختر خوبی هست و تا الان ازش بدی ندیدم و بهش هم بدی نکردم واقعا البته دو ساله که عقد کرده خونه مادریش شهر دیگه هیت و تازگی برای کارهای عروسی و تالار و آرایشگاه و ... اومده شهر ما و خونه مادر شوهر. خونه ما هم نزدیک مادر شوهر هست و تو این مدت بهش سر زدم و چند بار باهم بیرون و خرید و ... رفتیم و گرم گرفتیم. حتی چون میدونم شوهرش درگیر کار و .. هست و خیلی مشغله داره کلی بهش گفتم بیکار شدی بریم قدم بزنیم خلاصه خواستم احساس غربت نکته حالا امروز هم باهاش صحبت میکردم که اگر جایی نمیشناسه باهم بریم و ...
خب
ﺧﺐ
خب؟دروغش کجاش بود؟
ﺧﺐ ﺧﺐ ﻣﻨﻮ ﺩﺭ ﻧﻴﺎﺭ
میگن جاریم مث باجناق و ژیان و ایناس
ﺧﺐ ﺧﺒﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ
خب،،، مشکل کجاش بود
n^(خب)
بعد هم پرسیدم طلا چی کار کردید؟ رفتی ببینی و بخری اون هم برگشت گفت به چند جا رفتیم و بد نبوده و ببینیم چی میشه بعد چند دقیقه مادرشوهرم ا مد و بهم گفت مریم جان به اقوام فعلا نگو چی کار کردیم برا عروسی و بذار قطعی بشه من هم گفتم چی کار دارم اصلا و مثلا خواستم شوخی کنم گفتم آخه مگه چی کار کردیم من که خبر ندارم بعد مادرشوهرم گفت اینکه دیروز رفتیم سرویس خریدیم و ... آقا منو میگی
همشو یه جا مینوشتی..حالا ١٠ بار بگین خوب تا خانم راضی بشه باقیش رو بگه
جاری است دیگر
ﺧﺐ ﺩﻳﮕﻪ
اصلا شما نباید میپرسیدی .چون اگر میخواست خودش میگفت .
گفتم که ژیان و باجناق و اینا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
