امروز رفته بودیم بیرون گردش..
بعد از ناهار رفتیم کنار درختی نشستیم که سایش بزرگتر بود
زن داییام و مامان و خالمم بودن
توجهمون جلب شد بهشاخه درختی که سه رنگ نخ با کلی گره به درخت گره زده بودن که نیوفته
رنگهاش قرمز و سفید و سیاه بودن
من گفتم این طلسمه بزارید بازش کنم بندازم روخونه... معلوم نیست برای کدوم بیچاره ای دستش کردن
گفتن نعععععع دست نزنی و فلان 🙄
منم وقت برگشتن بود بازش کردم انداختم تو آب... چقدرم بزرگ بودن با کلییییی گره
نمیدونم چقدر بعضیا میتونن بی وجدان باشن😐