2777
2789
عنوان

وقتی میرم خونه مامانم عصبی میشم

| مشاهده متن کامل بحث + 855 بازدید | 38 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خداروشکر کن که متاهلی  شوهرت خوبه؟ اگه خوبه دیگه ارتباطتو باهاشون کم کن ماه به ماه برو

شوهرم خوبه بدک نیست. مشکلم اینه که بچه خستم میکنه وقتایی که میرم اونجا زمان زود میگذره ولی تو خونه باید هزار جور بازی و بپر بپر کنم

واااا من حالا نمیرم مامانم بهش بر میخوره مثلا دو روز نرم روز سوم زنگ میزنه گلگلی میکنه که چرا نمیای ...

مادرشوهر منم اینجوریه. هرروز ناهار و شام بچه هاش اونجان انقدر خوشحال میشه

به نظرم هیچ جا خونه خود آدم نمیشه، رفت و امدتو کمتر کن، منو خاهرمم تقریبا اینجوریم فقط همو داریم وتق ...

منم قبل از بجه همیشه خونه بودم ولی با بچه خونه موندن سخته. پارک و خانه بازی میبرمش ولی بازم یجایی مثل خونه کسی رفتن باعث میشه زمان زودتر بگذره

شاید زیاد به مامانت محبت نمیکنی ناراحته از دستت تو یه مدت اون هرکاری کرد بهش محبت کن ببین تغییر میکن ...

نبابا مامان من از اول اینجوری بود. اون موقع ها که مجرد بودم خواهرام جمعه ها میومدن شام بعد از رفتنشون میگفت آخییییش برید راحت شم

شوهرم خوبه بدک نیست. مشکلم اینه که بچه خستم میکنه وقتایی که میرم اونجا زمان زود میگذره ولی تو خونه ب ...

عزیزم هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌خودمون شبیهیم هم مامانامون...

فک کن من شوهرم خیانت کرد جدا شدیم من خونه جدا گرفتم با بچمم بعد گاهی از تنهایی و خستگی از بازی با بچه۱۸ماهه برا گذر زمان میرم اونجا  چند ساعتی دقیقا همش متلک میگه...تازه غذامم میبرم یا با دست پر میرم سه روز پیش یه بحثی بود  گفت تو ک‌هرروز باید اینجا بیایی....منم بهم برخورد چند روزه میرم دور پارک و..

بعد از من هیچ‌کس تکرار من نخواهد شد
نبابا مامان من از اول اینجوری بود. اون موقع ها که مجرد بودم خواهرام جمعه ها میومدن شام بعد از رفتنشو ...

مامان منم همینه دقیقا ...انگار خوشش نمیاد بریم اونجا وقتی میریم انگار خوشحال میشه

بعد از من هیچ‌کس تکرار من نخواهد شد
دقیقا همینه

مامان من کلا ادم تلخ زبونیه. تا الانم خودش نه یه عزیزم بهمون گفته همیشه تو بچگی دعوامون میکرد و عصبانی بود والا بلد نیستم بهش محبت کنم چون ازش محبت ندیدم. خیلی کار میکردا ولی هیچوفت باهامون مهربون نبود. همیشه دعوامون میکرد و کتکمون میزد

عزیزم هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌خودمون شبیهیم هم مامانامون... فک کن من شوهرم خیانت کرد جدا شدیم من خونه جدا گرفتم ...

کاملا درکت میکنم. همش میترسم منم مثل مامانم بشم. بعضی وقتا از دست پسرم عصبانی میشم دعواش میکنم بعد یاد مامانم میفتم که بچه بودم یه بار روی خوش نشونم نداد. همیشه فکر میکرد اگه دعوامون کنه بهمون رو نده ما خوب تربیت میشیم

بچه نیستیم که ادم حس میکنه ناراحت بودن میزبانو عصبی بودنشو و... 

من میفهممت خیلی زیاد....

اصلا حوصله بچه ها و نوه هاشو ندارن انگار اومدیم خونشون غارت کنیم حس بد میده ب آدم...یادمه سزارین شدم بهش گفتم فقط یه امروز بیام اونجا خونم پله داره گفت نه برو خونه خودت راحت تری...الانم من بدون شوهر تنها با بچم زندگی میکنم باید بیشتر هوامو داشته باشه اما متاسفانه بدتره


بعد از من هیچ‌کس تکرار من نخواهد شد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792