این عنوان کردم تا الکی جو ندین ک بگیر کتک بزن تا ادبش کن چون نمیتونم باهم خیییلی خوبیم و اینکه ۱۲ سالشه .البته جدیدا فهمیدم که خیلی تظاهر میکنه ب اینکه منو دوست داره که البته داره ولی در نبود من کلی غر میزنه ک البته همه حق بمن میدن مثلا اینکه میگم درس بخون و تلاش کن یا مرتب مسواک بزن و تمیز باش و ظهر تو خیابون نباش ساعت ۱۲ شب کوچه نباش .این هارو با لحن خوب میگم و حدودا ۵ ساله بفهمیم ولی خانواده همسرم تلاش دارن بگن که من بدم یعنی به دخترم میگن .بعضی شب ها ساعت ۴ یا ۵ صبح میبینی جوراب پوشیده و ماسک زده بالاسر من یا یواشکی بالاسر من آمده ایستاده نگاه میکنه منو .بخدا چندین بار سکته کردم وقتی دیدمش جیغ زدم شوهرم هم ترسید بعد گفت آمدم ساعت ببینم آخه چرا باید جوراب بپوشه و ماسک بزنه و اینکه ساعت تو اتاقش داره .واقعا شب ها میترسم دوست دارم در اتاق قفل کنم .رفتار عجیب داره
۵ ساله با هم زندگی می‌کنیم و با هم خوبیم ولی دلیل این رفتاراش نمی‌فهمم. البته ذهنش مادرشوهرم مسموم کرده بمن مسگ ولش کن درس نخونه یا بذار خونه دار بشه و ... یا لازم نیست مسواک بزنه یا هر روز موهاشو شونه بزنه و ...
منم ترسیدم..نمیخواد بره بیرون و قبلش بیاد مطمئن بشه خوابین؟
رفتار من باهاش خیییلی خوبه هر چی مسخواد مسخرم هرکار بخواد مسکنم و با من خوبه ولی وقتی میاد از انور اینجور میشه .ولی این رفتارشون درک نمی کنم
آخه دلیل اینکه ساعت ۴و۵ صبح بیدار میشه چیه
بچه دوازده ساله که اون موقع باید غرق خواب باشه
با خودش صحبت نکردین چرا اون وقت شب توی خونه ماسک زده بود؟
یا ابلفض کرک و پرم ریخت، به جهنم مسواک نزنه ولش کن اصلا
می خواد بترسی سکته کنی
میخواد خفت کنه🫠🫠🫠فک میکنه جای مادرش و گرفتی خانواده همسرت ازت بد میگن ذهن بچه خراب کردن در ظاهر باهات خوبه ولی فکر انتقامه، حتما پیش ی دکتر روان درمان ببرش
[QUOTE=303672009]با خودش صحبت نکردین چرا اون وقت شب توی خونه ماسک
میگ آمدم ساعت ببینم آخه ساعت هست اتاقش و بالاسرشه و این جوراب و ماسک آدمو میترسونه
از خودش دلیلشو پرسیدی
عزیزم اون الان سرش باد داره خیلی مواظب باش من الان اولین چیزی که به ذهنم رسید ریختن اسید تو صورتت بود وگرنه چرا باید بیاد بالا سرت ماسک و جوراب پوشیده وایسه زل بزنه بهت
من بودم قشنگ چند بار صدا ننه شوهرو ضبط میکردم بعد به دخترم وقتی تنها بودیم میگفتم حرفایی ک باید بزنمو:)
