من مدت زیادی زندگیم زیر و رو شد رو اوردم به دعا کردن و خدا و ذکر گفتن اخرین بار یادم نیست دیگه کدوم اسما الهی گفتم پریشب نصفه شب دلم خیلی گرفته بود و مظطرب بودم رفتم رو شیرونی تنهایی نشستم دیدم جلوم روی درخت یه پرنده سفید نشسته نصفه شبی ترسیدم اولش دیدم روش به منه شوخی شوخی گفتم تو فرشته ای ؟ارزومو گفتم تو اوج ناامیدی بعد اینهمه مدت تا تموم شد بال زد ترسیدم یهو دیدم رفت...
فردا مشکلم ک هیچ راهی نداشت حل شد فکر کنم بازم تو زندگیم معجزه دیدم؟!