ترسیدم اگه برگرده ببره بفروشه، چون به خواهرم بدهی داره، قرار بوده وام بگیره، از مستاجر ودیعه بگیره ، محصول باغ بفروشه ، یک ماه است رفته قرضش را به خواهرم نداده ، در صورتی که خودش پنج تا برادر داره، من هم طلاهام را آوردم خانه ی خواهرم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
عقل هردوتاتون یه اندازه اس ندیا طلاهاتو خواهرت بدهی اون به تو مربوط نیست برن ازخودش بگیرن خواهرت ا ...
به خواهرم نمیدم ، از ترسم آوردم ، یک بار گفتم قرض خواهرم را اگر وامت اومده بده، گفت کاش طلاها را با خودم می آوردم اینجا می فروختم من هم ترسیدم برای امنیت آوردم، آخه گفت دفعه ی بعد برم خانه ی مادرم طلاها را می برم
آره قبلا هم سفر می رفتیم همینجا می گذاشتیم ، به خواهرم خیلی اعتماد دارم ، الآن هم شوهرم خرجی نمی فرسته ، امروز دارم بچه را می برم دکتر از خواهرم پول گرفتم