2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یکی از خواستگارام وقتی جواب رد شنید گفت باید پول شیرکاکائو یی که برات خریدم رو بدی.باورش سخته اتفاقا اشنای خانوادگی هم بودیم 😐


جلو مردم تو خیابون داد و بی داد راه انداخته بود و هی می گفت من شیر کاکائومو می خوام حالا واکنش من تو اون لحظه این بود که:


برگ هایم 😐


پشم هایم 😐


گلبرگ هایم 😐


کاسبرگ هایم 😐


پر هایم 😐


کرک هایم 😐


شاخه هایم 😐


شکوفه هایم 😐


همشون آتیش گرفتن 😐😐😐🍃🍃🍃

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨

بد نبود و اتفاقا خاطره و سوژه خنده های بعدنمون شد ولی من خیلیییییی سرش حرص خوردم:)))

با همسرم دوست بودیم و رفته بودیم یه رستوران شیک و باکلاس و ...

منم میخواستم مثلا خیلی خودمو با کلاس نشون بدم 

رستورانه پله میخورد به پایین

من اومدم خیلی دلبرانه برم پایین با کفش پاشنه بلند لیز خوردم و اومدم پاشم که حداقل جمعش کنم دوباره لیز خوردم با کله زفتم تو میز بغلی😐😐😐😐

من که از رستوران فرار کردم شوهرم پشت سر من داد میزد حالا فراررر نکننن😂😂😂😂


جانش فدای یک تار مویش شد!         حرفی داشتید در خدمتم..    https://harfeto.timefriend.net/16393201211652
یکی از خواستگارام وقتی جواب رد شنید گفت باید پول شیرکاکائو یی که برات خریدم رو بدی.باورش سخته اتفاقا ...

سلام من برگ هستم صاحبمم ریخت🙂🙂🙂🙂

همون بهتر ک تموم شد😂

یکی از خواستگارام وقتی جواب رد شنید گفت باید پول شیرکاکائو یی که برات خریدم رو بدی.باورش سخته اتفاقا ...

فکر کنم طرف مثل من عاشق شیر کاکائو بوده🤣🤣

جانش فدای یک تار مویش شد!         حرفی داشتید در خدمتم..    https://harfeto.timefriend.net/16393201211652
یکی از خواستگارام وقتی جواب رد شنید گفت باید پول شیرکاکائو یی که برات خریدم رو بدی.باورش سخته اتفاقا ...

مگه میشه 

باید همون لحظه پول رو پرت میکردی تو صورتش 

گدا گشنه

سلام من برگ هستم صاحبمم ریخت🙂🙂🙂🙂 همون بهتر ک تموم شد😂


والا به خدا هرچی گدا گشنه بود گیر من میفتاد😂

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨
بد نبود و اتفاقا خاطره و سوژه خنده های بعدنمون شد ولی من خیلیییییی سرش حرص خوردم:))) با همسرم دوست ...

🤣🤣🤣🤣شوهرت توی دلش میگفته‌ عجب غلطی کردم اوردمش‌ رستوران حالا ی جاییشو‌ میشکنه😂😂😂

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  2 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  3 ساعت پیش