خونه داداش خودمه به اون چه ربطی داره

کسی که مظلوم باشه چه عروس باشه چه خواهرشوهر مظلومه

اونی هم که سلطیه باشه چه عروس باشه چه خواهرشوهر سلیطست

پس انقدر طرف عروس را نگیرید همه جا چون ممکنه بجای خوش خواهرشوهر بدجنسی هم باشه

اینا کلا مریضن

ببین یبار خونشون بودم خواهرشوهرم گفت مامان فلانی رو دیدم امروز ی مانتو فلان رنگ و فلان مدل پوشیده بود.مادرشوهرم گفت چی بهش گفتی

خواهرشوهرم گفت هیچی سلام کردم رفتم.بعد مادرشوهرم گفت خاک برسرت احمق مگه من نگفتم هرکی هرکاری کرد.هرچی خرید یا پوشید بزنید توذوقش و بگید وای چ زشت.چ بد

من هنگ کردم واقعا

خب این آدم نرماله واقعا؟

روانی ب تمام معنا

مقصر شوهرتون بوده نه خواهرشوهرتون

شوهرتون اینقد اقتدار نداشت ک به خواهرش بگه نیا؟!

وقتی زندگی و خوشیاشو میبینم و فاصله و سردی ک بین و منو شوهرم ایجاد کردن نمیتونم آروم بگیرم

بعدم ب قول شما بهترین روزای عمرم رفت.دیگه ن تکرار میشه ن من ب اون حال و هوا میتونم برگردم

خب پس همون که گفتم.کمبود داشتن.نرمال نبودن.

این آدم مشکل داره.وگرنه کسی که حالش خوب باشه.چشمو دلش سیر باشه.زندگیه‌خوبی داشته باشه.

کاری به کسی نداره

حرفتون کاملا حقه اما یکی مث شوهر من عرضه نداره من باید بسوزم؟نباید طرف مقابل یکم درک کنه ..

هردو مقصر بودن

شوهر من شعور نداشت خواهرش میتونست آگاهش کنه یا بالعکس

داداش من اوایل ازدواج خیلی زنش رو میزد.ماهم برخوردای بدی از زنش دیدیم ولی خیلی باداداشم حرف زدیم و اجازه اینکارو ندادیم.هرکی جای ما بود میگفت داداش بدتر ب سرش بیار.ال کن بل کن.ولی ما همش طرف زنش رو گرفتیم.الان خدارو شکر رابطشون خوب شده.دیگه کتکش نمیزنه.اخلاقای زنش بهترشده حتی با ما...خیلی خیلی احترام میزاره اولا جواب تلفنمونم نمیداد ولی هیچوقت ب داداشم نگفتیم چون اگه میگبتیم رابطشون بدتر میشد...الانم رفت و آمدمون در حد معمول هست.حرمتها هم همه سرجاشه

آره خب.اینکه صد درصد.درست میگی

بله وقتی زندگیتونو با کسی شریک میشید هر تصمیمی طرف مقابل بگیره رو شما هم تاثیر میزاره پس در درجه اول شوهرتون باید درکتون کنه و نزاره پای دخالت بقیه ب زندگیتون باز شه

الان تجربه خودمو بهت میگم.

میدونی از هر مشکلی که برات ایجاد میکنن یه درس بگیر.

خیلی از آدما نمیزارن ازشون سوال بشه.اجازه نمیدن که تو زندگیشون دخالت کنی.در موردشون نظر بدی.

ولی خلوت تورو بهم میزنن.

در موردت نظر میدن.

تو زندگیت دخالت میکنن.

شما میگین که خودش میومد تو زندگیه ما و خلوت مارو بهم میزد.

این مورد که این آدم مشکل داره،کمبود محبت داره.حالش خوب نیست به کنار.

ولی همین آدم وقتی ازدواج می‌کنه.به شما به هیچ عنوان اجازه حضور نمی‌ده.که‌همچین اتفاقی هم افتاد.

پس ازش درس بگیر.

به همون اندازه که اون اجازه نداد.شماهم محکم بگیر و اجازه نده.

البته خیلی وقتا حرف زدن فایده نداره.

خیلی وقتا عمل کن.با عمل نشون بده.

من نمیتونستم چون شوهرم پشتم نبود و نیست.هرکاری میکردم بدتر ب سرم میوورد

ولی الان فرق کرده.الان دیگه حاضرنیستم زیربار حرف زور برم از کسیم نمیترسم حتی ب قیمت بهم خوردن زندگیم

ک شک هم ندارم هرکاری کنم زندگیم بهم میخوره مث زن سابق شوهرم.ولی برام مهم نیست‌

شوهر من زن و بچه براش معنا نداره.فقط خانواده اش

افسوس ک دیر متوجه شدم.یعنی زود متوجه شدم ولی از جدایی و دعوا و سردی میترسیدم ولی الان خیلی وقته از هم سرد و جدایبم فقط سقفمون مشترکه.

چون هممون جدا زندگی میکنیم و هرکسی خونه خودشه و زندگی هیچ کس به هیچ کس ربطی نداره 

ولی من دوست داشتم ارتباط داشته باشیم مثل اونی یکیا 

ولی چون دوست نداره ماهم قبول کردیم و من خودم میگم این مشکل خودش هست نه ما 

داداشم یه باغ بزرگ پراز میوه داره که همیشه دوستاش و خونواده همسرش مهمونی میرن 

ولی خداشاهده یکبار هم نرفتیم اونجا هرچند که داداشم مدام میگه ولی اخلاق خانومش رو میدونیم نمیتونیم بریم 

بیشتر دلم براش میسوزه چون بچه دار هم‌نمیشه و از این لحاظ هم کلا داغونهاز لحاظ روحی 

البته از اول اخلاقش اینجوری بود بعد دوسال هم که اقدام کرد بچه دار نشد 

منکر اون اهمیت پشتیبان بودن شوهر نمیشم.

انشاءالله. مرسی عزیزم  😘 

[QUOTE=303044077]من نمیتونم خوشبختیشو ببینم چون خوشبختی رو ازم گرفت.هنوزم ک هنوزه پلاسه تو زندگیم هرکاری داره هرجهنمی ...[/QUOTE. 

بعضیا خانوادگی بی ذاتن..البته ببخشید..ولی اینا مادرشون تربیتشون نکرده و اینکه مرد اگه بی عرضه شدو اسمش را گذاشت محبت به خانوادش این زنه ک این وسط داغون میشه