چقدر به اهدافتون رسیدید؟ چقدر احساس میکنید موفقید؟
چطور برنامه ریزی میکنید و در طول روز چقدر برای خودتون وقت میزارید؟
من بچه ی سومم تازه به دنیا اومده بعضی موقع ها اونقدر بهم فشار میاد که میخوام فرار کنم برم یجایی که هیشکی منو نشناسه..بعضی موقع ها هم همچی اونقدر خوب پیش میره که به چهارمی فکر میکنم...خلاصه در آستانه ی روانی شدنم از شدت فکر و شلوغی..
خدایی به چهارمیم فکر میکنی؟ خوبه والا😆
به نظرم چهارمی رو بیار
از لحاظ تحصیلات و شغل از خودتون راضی اید؟
چطوری به این حس رضایت رسیدید؟
پزشکی؟
خب طبیعیه که گاهی خسته بشی...
یکم که بچه هات بزرگتر شدن تو یه رشته ای که دوست داری فعالیت کن
خسته شدن طبیعیه ولی برای بچه چهارم بیشتر فکر کن هر چی باشه قرار یه ادم و به یه انسان تبدیل کنی
دوستمو دیدم همیشه فکرمیکردم چطوربا ۴ پسر به کارو زندگیش میرسه
که یهو با دختر بچه موچولویی دیدمش
شوک شدم
کمی که باش حرف زدم متوجه شدم شاغل هم شده
و یک روز درمیون میره باشگاه و شنا
میگفت به خودمم بایدبرسم
بچه هامم میرن کلاس تابستونی
باهم همبازی هستن کاری بم ندارن
بعضیا مدیریت خوبی دارن خونسرد هم هستن
من همیشه دوست داشتم ۳تا بچه داشته باشم
اما الان که یکی دارم و ۳سالش شده هروقت به بچه دوم فکر میکنم میبینم واقعا نمیشه ۲تا بچه گذاشت پیش کسی و رفت سرکار ، پشیمون میشم
برای من استقلال مالی و تو جامعه بودن خیلی مهمه
همون ۹ ماه مرخصی زایمان منو به شدت افسرده کرده بود
