با خواهر شوهرم قهرم.با خانواده شوهر رفتم مشهد😑شب اخر ک رفتم اتاق وسایلمو جمع کنم رفتم ک اتاق خواهرشوهرم چراغ خاموش کرد بعد به شوهرم گفتم از حال روشن کرد .دختره باز خاموش کرد هیجی نگفتم اومدم حال ک برم حرم از اقا خداحافظی کنم .شوهرم‌رفت پایین از ماشین وسایل بیاره .پدرشوهرم رف اتاق خواهرشوهرم صداشو برد بالا ک الاغ چراغ روشن میکنه نمیفهمه بچه خوابه نفهمه تو بیرون عینک افتابی میزنه نمیتونه تو تاریکی جمع کنه !خیلی ناراحت شدم پدرشوهرم گف ک همتون وسایل جمع میکنین فردا صبح راه میفتیم باید وسایل جمع بشه .باز صداشو برد بالا .بعد شوهرم اومد دید گرفته ام .قضیه رو ک بهش گفتم با خواهرش حرف نزد .خواهرش ی رفتاری میکرد ک من نفهمم داداشش باهاش نمیحرفه .الان دو هفته از اون قضیه میگذره خواهر شوهرم رو ندیدم شهرامون فرق داره ...
خودشو خراب میکنه با این کاراش
شما خانومی کن چیزی نگو به حرمت امام رضا
اوه ولش کن تو یه شهر نیستین که همو ببینید
حق با تو بوده اخه تو تاریکی که نمیشه وسیله جمع کرد 😑
به شوهرم گفتم پشتم باش گف نگران نباش
دیشب گوشیش دستم بود دیدم ۱۵ دقیقه با خواهرش حف زده میگم خواهرت بهت زنگ زده بود ؟میگه نه گفتم پس ۱۵ دقیقه کی حف زده!بعد میگه من باهاش سرد حف زدم قسمم خورد ک در مورد تو اصلا نحرفیدیم!میگم پس چی حرف زدین میگه خانوادگی بود!!!بخدا رو ی بحث چرت یه هفته با من قهر میمونه الان چطور میتونه با خواهرش حف بزنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
