2777
2789
عنوان

پرونده های جنایی/ ماجرای غزاله

330 بازدید | 19 پست

سلام دوستان خوبین 

چند روز قبل که تاپیک خانه خیابان گاندی زده شد بچه ها پرونده های جنایی زیادی رو مرور کردن همشون دلخراش و بد بود لای یکی از اونا داستان آرمان و غزاله بود قبلا فکر میکنم اسمشو شنیده بودم و سرچ کردم اما دنبال ماجراشون نرفتم چند روز پیشم تو تاپیک از بیجه بگیر تا ریحانه جباری همرو سرچ کردم اما بازم نمیدونم چرا نرفتم داستان غزاله و ارمان رو بخونم حس عجیبی بهشون داشتم تا اینکه بعد از ظهر یا شب همون روز دقیق یادم نمیاد خوابیدم خیلی خواب عجیبی دیدم...

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای خدا من نمیدونم چرا همین الان بی دلیل یاد اون قضیه افتادم میخواستم تاپیک بزنم که تاپیک شما رو دیدم🤔

یکم ترسیدم😐

ترک قیزی ✌💥من از سال ۹۰ عضو بودم 😍 ❤کاربر جدید نیستما😉جانیم آذربایجان

خواب دیدم تلویزیون یه سینمایی گذاشته بر اساس واقعیت پرونده جنایی غزاله و ارمان 

غزاله یه بچه دوساله بود تو فیلم آرمان هم یه پیر مرد بود  

اگه هستین بگین خب

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)
خواب دیدم تلویزیون یه سینمایی گذاشته بر اساس واقعیت پرونده جنایی غزاله و ارمان  غزاله یه بچه د ...

خب

تو رفتی و دلم غمین شد قرین آه آتشین شد .از آن شبی که برنگشتی.. جهان چه شادی آفرین بود به چشم من غم آفرین شد...
آقا من میخوام برای اهدای عضو ثبت نام کنم نمی‌ذارن  آنلاین شنیدم میشه بعد اینکه پیامکی چیزی نمی ...

من آنلاین ثبت نام نداشتم گلم 

به شماره خودت میاد اگه بیاد

#اهدای عضو_اهدای زندگی من حامی اهدای عضوم    

از بس به این چیزا فک کردی اومد تو خوابت ولی هیچ چیزی مثل قاتل عنکبوت رو اعصابم نرفته بود

اختاپوس باش🙂 بداخلاق باش و به هیشکی وابسته نشو، بالاخره که یه دیوونه ای مثل باب اسفنجی پیدا میشه عاشقت میشه🖤
خواب دیدم تلویزیون یه سینمایی گذاشته بر اساس واقعیت پرونده جنایی غزاله و ارمان  غزاله یه بچه د ...

بعد این پیر مرده سر یه قضیه با مادر غزاله خیلییی شدید دعواش میشه و تهدیدش میکنه اینا

تا اینکه یه شب مادر غزاله واسه داداشش میره خواستگاری غزاله رو پیش ینفر میذاره

همون شب آرمان میاد خونشون

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)
گوشیم دست اینو اونه همش آخه 😂🚶‍♀️💔

همون لحظه میاد نهایت 

و اگه ثبت شه‌ ممکنه جشن نفس هر ساله

بهت پبام بدن برا دعوت

😂😂😂😂😂😂❤❤❤❤❤❤

#اهدای عضو_اهدای زندگی من حامی اهدای عضوم    
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز