تقریبا از وقتی که فهمیدم دخترم مریضه، یادمه فقط اسم دردانه علی اصغرت رو صدا میزدم
وقتی جگرگوشم ۲ماهش بود و رفت اتاق عمل، اسم شما رو صدا میزدم
وقتی دکتر، کودک ۲ماهه ِ چشم درشتم را در آغوشم گذاشت و
گف «کاری از ما برنمی آید، با چشمانی پر از اشک، شما را صدا میزدم»
وقتی دخترم، ۶ماهه شد، علی اصغرت را، صدا میزدم
حالا بعد از گذشت ۳سال، هنوز، چشمم به اسمِ شما روشن میشود
آقاجان؟ میدانم صدایم را میشنوی
میدانم زجه زدن منه مادرِ دلشکسته را میبینی
یا امام حسین.. ۳ساله، شب و روزم، قَسَمت دادم به طفلِ ۶ماهه ات... شاد کن این دلِ پر زِ غمم را
خیلی سخته...
امیدوارم محــــرمِ امسال، یه نیم نگاهیی به تنِ ضعیف و نحیفِ دخترم کنی....
عزیزان، اگر مقدور بود، این شب های عزیز، کنار، اشک هایی که برای پــسرِ زهرا(ع) ریختین
دختر مظلومِ من رو هم یاد کنید
باشد که این دعای دسته جمعی، شاد کند دلِ آکنده به غمِ من را...😭📿😭📿📿😭🙏