سلام آجیای گلم
راستش خیلیاتون نگرانم شدید و نتونستم بهتون اطلاع بدم چیشد (البته گفتم ولی پستمو گزارش زدن یسریا و حذف شد)
فقط خواستم خدمت اون دوستانی که پیگیر بودن عرض کنم که قضیه آخرش از این قرار بود که چند روز قبل خواهرم مچ شوهر خواهرم رو تو گوشیش میگیره و چند روزی رابطشون به سیاهی و تباهی میکشه و با هم کلنجار میرن و اخر سر تصمیم به جدایی میگیرن ولی خواهرم گفته مهریه مو تمام و کمال میخوام و شوهرش قبول نکرده (این موضوع رو پنهون کرده بودن از همه تا همون روز که شوهرخواهرم بهم پیام داده بود)
وقتی رفتم سر قرار بهم گفت که خواهر من بهش خیانت کرده و دلشو شکونده و تصمیم به جدایی دارن و از من خواست که با خواهرم صحبت کنم که مهریه شو قسط بندی کنه و هر سه ماه یک سکه بگیره منم زنگ زدم به خواهرم و قضیه رو گفتم و پرسیدم که آیا به شوهرت خیانت کردی و شوهرت اینجوری داره میگه و پاشد اومد پیش ما و اصل قضیه رو بهم گفت
هیچکدوم زیر بار نمیرفتن این میگفت تو خیانت کردی اون میگفت تو خیانت کردی
آخرش هم به توافق نرسیدن فعلا
بهشون گفتم برن پیش مشاور خانواده شاید سر عقل اومدن و ادامه دادن زتدگیشون رو
ولی خواهرم خیلی شاکی بود و گریه میکرد من حرف خواهرمو قبول کردم بنظرم همچین آدمی نیست که به شوهرش خیانت کنه و بیاد دروغ بگه که شوهرم خیانت کرده که بخواد زندگیشو بهم بریزه
در آخر هم به اون دسته افرادی که تو پستام مسخره بازی دراوردن و نیش و کنایه زدن و بهم تهمت دروغگویی زدن و آخرش پستمو ترکوندن بگم که واقعا متاسفم براتون که شماها رو دوستی واس درد و دل و راهنمایی فرض کرده بودم (البته ۹۰ درصد دوستان بهم لطف داشتن و کامنتهای خوبی دادن که باعث شدن بهتر تصمیم بگیرم و ازشون متشکرم)