من اول فک میکردم مامانم خوشش نمیاد شوهرم بره اونجا
صبح میرفتم شب ک شوهرم میاد میرفتم خونه
ولی الان میبینم با منم اینجوریه مثلن دخترم دو سالشه به گل دست میزنه برگش زرد میشه هر کی میاد میگه نوه ام خراب کرده یا همش اخماشو می ریزه رو هم که دخترت اذیت میکنه ..
شوهرمم هر سال حلیم میزاره نزری جلو داییم گفت حلیم شما به درد نمیخوره هر وقت میارین میریزم اشغالی گوشت نداره توش خیلی ناراحت شدم
وا گدای محبتی نرو خب
شما جای من بودین چیکار میکردین ؟؟؟
خاهرمم ک مجرده همینجوره اون سری داد میزد سرم منم گفتم مگه ارث باباتو خوردم اینجوری حرف میزنی
مامان منم بدش میاد ولی جلو بابام نمیتونه حرفی بزنه
خب نرو 😑
مامان من اینجوری نیست من چون همسرم یه مدتی نیست یه ماهه خونه مامانمم از گل نازک‌تر نمیگه، میگه بری نمی‌دونم چطور بمونم عادت کردم به بودنت دوباره، شما شاید بچت اذیت میکنه
ما هفته ای حداقل دو سه شب نریم جنگ راه میفته😁
نننننننننرو
هر دوهفته یکبار برو دو ساعت برگرد
وای یعنی هر روز خونه زندگیتو ول میکنی صبح میری شب برمیگردی؟؟
خب چرا شوهر کردی عزیزم وقتی نمبتونی بشینی خونت
والا منم وقتی خواهرم هر روز میاد خونه مامانم دیگه تهش بهش بی احترامی میشه چون کسی حوصله بچه نداره
