2777
2789

الان دیگه کسی فانوس نداره از مد افتاده🤪🤪🤪

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                

یه بنده خدایی هست دورادور میشناسمش اصلا به فکر زن و بچش نیست به فکر مخارجشون نیست اذیتشون میکنه کتک و دعوا و خودش بیرون خونه عشق و حال.

واقعا بی غیرت و بیناموسه

مرا تا دل بُوَد  دلبر تو باشی♡                                                          یه تثبیتی با اراده💪💛

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همسایمون 

سال ۹۰ که هنوز حیا و انسانیت تو جامعه وجود داشت 

یه مستاجر خونه این اقارو اجاره کرده بود یه زن فوق العاده پاکدامن با بچش از همسرش طلاق گرفته بود این اقا بهش پیشنهادای بیشرمانه داده بود و سعی کرده بود وارد خونش بشه، زنه همون شب خونه رو تخلیه کرد ابروی اینم برد تو کوچه

سال بعدش یه مستاجر اومد یه خانواده ۳نفره ۱سال نشستن سال دوم مرده چندین بار به این خانومه تعرض کرد ولی خب خانومه چون شرایط مالیشون اوکی نبود پانشد از اونجا و سال سومم نشست و تو این سال سوم دیگه گند قضیشون دراومد، یه روز زنه گریه و داد و بیداد کرد تو حالت فرار اومد خونه ما زنگ زد شوهرش، شوهره معتاد و بیبخار بود نیومد زنه با بچش جمع کرد رفت خونه مامانش از ترس.

امسال یه مستاجر اورد یه زن و دو تا بچه همین هفته پیش پلیس اومده بود دم خونشون مرده رو برد الانم زنه تخلیه کرد خونه رو و رفت مرده هنوز از زندان 

مشروب میخوره و بعدش صدای کثافتکاری هاش و فحشای رکیک جنسیش میاد

حالا فکر کن چقدررر کثیفه که از هیج مستاجری نمیگذره 

ببین بیرون از فضای خونه چیه پس

متنفرم ازش

باید به خودم ثابت کنم میتونم.میون اینهمه آرزویی که نیمه‌های راه رها شد و به سیاهچاله‌ی تاریخ رفت این آخرین آرزوم باید برآورده بشه؛ به هر قیمتی. تلاش میکنم چون به اون فریادِ شادی، از عمق وجودم احتیاج دارم. بخاطر خودم مامان، بچه ها و سیس کوچولو انجامش میدم.این شادیو از خودمون دریغ نمیکنم..... هرگز. /
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز