امروز پنجمین روزیه که زایمان کردم...
خیلی خیلی دلم تنگه...برا بارداری مخصوصا روز آخر، برا اتاق عمل، برا دکترم، برا لحظه ای که اولین بار دیدمش، برا لحظه ای که صورتش رو به صورتم چسبوندن....آخ از اون لحظه..ای کاش زمان متوقف میشد و من تا ابد تو همون لحظه میموندم...
حتی برا روز اول عمل که از شدت درد داشتم جون میدادم دلم تنگه...
فقط دارم روز زایمان رو با جزئیاتش مرور میکنم و اشک و دلتنگی...