تقاص پس دادن

چیکار کرد؟

خدایا حق منو ازش بگیره ۲۵ مثقال طلاهای مادرم رو ازم دزدید  اینهمه از خدا خواستم  چوبش بزنه ولی هرروز  ثروتمندتر هر روز یه هتل یه کارخونه

نمی‌دونم آخه بعضی وقتا قضاوت سخته من به نظرم خیلیا بهم بدی کردن ولی شاید از خودشون بپرسی بگن تقصیر خودشوفلان کارو کرده بود یا اذیتمون کرده درصورتی که من کاری نکردم ولی بصورت کلی آدمایی که حرص و طمع دارن یا رضالت اخلاقی دارن انقد خنگن که همیشه اشتباهاتشونو تکرار میکنم در نتیجه قطعاتقاص پس میدن

مثلاً آدمی که دل آدما رو با پز دادن میسوزونه و دلشونو می‌شکنه آخرشم همون پز دادن و به نمایش گذاشتنا یه جایی براش بد تموم میشه 

نمیتونم دقیق توضیح بدم ولی اینقدر با آبروم بازی کردن احساساتمو لگد مال کردن تحقیرم کردن 

بیمار شدم و تحت درمانم و نمیتونم به هیچکس اعتماد کنم 

مادر زن داییم زرنگی کرد پدربزرگمو گول زدن وکالت گرفتن

تک پسر بود

حق چهارتادختروبالاکشید حتی جهیزیم نداشتن حتی خالمم که فوت کرد به بچه های یتیمش ندادن

بعدا شنیدم خودش با دخترش تو خونه بودن نمیدونم چی ترکید سوختن، 

کلا اگر تقاص هم باشه پیچیدست

چیزی نیست که ما بتونیم راحت پیدا کنیم

ولی تجربه من نشون داده کسایی که منتظر بدبختی کسی میشینن یا در حال نفرینن که خدا بره حقشونو بگیره

اینام بد ضرر میکنن

عزیزم این خانوم باید ببینه چرا عاشق کسی شده که براش ل

ارزش قایل نیست ایشون مشکل داره حالا قصاص اون آقا جای خود داره 

اگر

تمکن کفّار از مواهب مادی) سبب نمی شد که همه مردم امت واحد (گمراهی) شوند، ما برای کسانی که به (خداوند) رحمان کافر می شدند خانه هایی قرار می دادیم با سقف هایی از نقره و نردبان هایی که از آن بالا روند. و برای خانه هایشان درها و تخت هایی (زیبا و نقره ای) قرار می دادیم که بر آن تکیه کنند. و انواع زیورها، ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است».

نمی‌دونم مشکلش چیه اما میفهممش ...

خیلی بده بعضی آدما ...ادمو به جایی میرسونن که دیگه هیچ جای امنی براش باقی نمی مونه تو این دنیا 

فقط میتونم بگم خدا کمکش کنه نجاتش بده از این حال 😔

خدا ب دلش آرامش بده و از شما ممنونم ک کنارشی دمت گرم 

الهی عزیزم ناراحت نشو ازمال من بتر نبود ۲۵ مثقال طلای مادرم از مادربزرگم به ارث برده بود تو راه کتکم زد ازم برد   یعدش گفتم مهرمو میزارم احرا گفت درسته ثروتنمندم ولی چیزی به اسمم نیست  پیش برادر م ابروم برد گفت الا بلا خواهرتو نمیخوام درحالیکه  من اصلا قصد ازدواج نداشتم بمحص اینکه گولم زد برای ازدواج ولم کرد اونم بطرز وحشتانکی قاچاق مواد میکنه تقاصم نداده   هرردز یه هتل میزنه فصای مجازی مسخرم میکنه ..‌که چقدر بازیت دادم کدوم تقاص تا خوب باشی به خودت خیانت کردی

اگه الان کنارته

بهش بگو  منم خیانت و بیحرمتی دیدم

ولی الان بعد سالها پذیرفتم که خودمم مقصرم

میتونستم به نشانه ها توجه کنم

وقتی عزت نفست پایینه ادمایی میان تو زندگیت که تحقیرت کنن

الانم باید خودتو اصلاح کنی به زندگی ادامه بدی

اون ادمم به خدا بسپار

پس میده دیدم 

ایزن داستان یکی از اشناهاست، شوهرش بازاری بود و بشدت به خودش و سر قیافش می‌رسید خانم کارمند بچه هم داشتن اما مرد بشدت هوسباز غیر چند بار ازدواجش روابط خارج هم زیاد داشته ، خانم بنده خدا بچه ها رو با سختی و تنهایی بزرگ کرد زد و تو سن پنجاه ببعد که همه دورهاشو زد با سرطان و گردن یک وری برگشت پیش زن اول 😐 البته من جای خانم بودم تف هم به صورتش نمینداختم ولی ایشون قلبش زیادی بزرگ بود یا هر چی ، مرد فوت کرد اما چند سال آخر عمر تو خفت گذروند 

داستان چون شبیه ماجرایی که گفتین تعریف کردم وگرنه به کرات خودم بزرگی خدا رو بابت ناخقی که بهم شده رو دیدم 😊 برعکس خیلی‌ها بشدت معتقدم هیچ عملی بدون عکس العمل خدا ، کائنات، کارما هر چی که اسمشو بزاری نمی مونه ، خودمم قضاوت نابجا بکنم امکان نداره جوابشو نگرفته باشم