عجب شاید معتاد بوده توهم زده چیزی توش ریختن چون گفتی بو کرده
پر رو شدن واسه مامان بزرگم کارکن خونه می خواستیم
اصلا هم پیر نیست که بخوان پوشک و اینا کنن دور از جون.
فقط باید واسش آشپزی کنن و جارو بزنن
همونجا هم می تونن بمونم با بهترین امکانات و یه خونه خوب
بعد هرکی پیدا می کنن ناز می کنه
جالبه خودشون با عنوان کارکن خونه اگهی می دن بعد ناز می کنن که فلانه و اینا
خب یکی نیس بگه به کار نیاز داری اینم کار
یا طرف اینقد تو اب نمک می خوابوند و وعده الکی می دن ادم بیزار میشه
دیوونه بوده شاید.اخه بدش میومده اصلا چرا اومده اونجا.ببین برادر من تو هییتشون یه شخصی هست کلا می‌ره تو پمپ بنزینا اون زنایی که با بچه هاشون گدایی میکنن و شناسایی می‌کنه تا هییت کمکشون کنه اونو یه زن و با بچش که همیشه اونجا گدایی میکردنو دیده پرس و جو کرده گفتن بابا این روزی سه تومن درآمد داره هیچی دیگه آدم میمونه
تو شهر ما یه بستنی فروشی هست که مردم صف میکشن جلو درش بعد گداها هم یاد گرفتن میان از مشتریای تو صف میخوان که یه بستنی بخره براشون
بستنیه هم باید پول بدی بهت رسید میده تا نوبتت بشه این گدا ها اون رسیده رو میگیرن و بعد پولشو یه جوری از مغازه دار میگیرن
خلی چیزی بود
باورت میشه دقیقا این اتفاق برا ماهم افتاد ..رفتیم بستنی فروشی پسره گیر داد شوهرمم گفت برو هرچی میخوری بیارن من حساب میکنم .بعد یه کاسه پر از فالوده سفارش داد .دوتا قاشق هم نخورد جا گذاشت رفت..خون تو چشام دراومد..حالا خودمونم پول همون یه کاسه فالوده خیلی برامون بود بخدا
