دكترم حكايت ها داشت
مثلا از بهمن شروع ميكرد به دارو و درمان
يهو ميخورد به عيد ميرفت تا پايان ارديبهشت مستفوت خارج
من اينهمه دارو و آمپول زده بودم بلا تكليف ميموندم دوباره از اول
يا سقط ميشد ، بعد ديگه منو نميديد
سقطهاي من تو هفته ٧ و ٨ ميشد
جنين قلبش تشكيل نميشد
يا خودش سقط ميشد يا قرص و آمپول ميداد ميگفت برو استفاده كن
ديگه من نميتونستم ببينمش كه بابا علت سقطم چيه
يه ازمايشي چيزي
خودم راه ميفتادم بيمارستان و اينور انور تا كامل دفع كرده باشم بدنم برگرده به حالت قبل
دوباره بعد ٥ ماه ميرفتم پيشش اصلا درست حرف نميرد زرت خودش سونو ميگرفت ( الكي پول كنار ويزيت و فلان ) تند تند قرص ميداد از اول درمانو شروع ميكرد