سلام خانما من ده سال پیش با اصرار پدرم و مادرم ازدواج فامیلی کردم چون پدرم اعتقاد داشت دختر باید ازدواج کنه و همه دخترای فامیل ازدواج کردن اون موقه ۲۳سالم بود مادرمم گاهی با من دعوا که همه ادم شدن و تو شدی معظل خانواده ، البته پدرم مامانمو اذیت میداد مامانم هم عصبی ، حالا چن وقت با شوهرم دعوا و خواستم قهر کنم از شدت بداخلاقیا و وصع مالی شوهرم، مادرم زنگ زد گفت بیای اینجا فقیرتر و بی پول تر میشی ، چ فایده، من خیلی ناراحت شدم بالاخره من که نمیرفتم با دخترم مامانم خرجم بده که داره مستمری پدرم میگیره خودم یه فکری میکردم، دلم از این گرفته چ راحت خودشو کنار کشید یعنی پشتواته مالی و کمک نداری