مجردم تماااااام خواستگارهامبچه ننه بودن
من ۶ صبح میرفتم خارج شهر سر کار ساعت ده جناب بی خاصیت خان بیدار میشد به من زنگمیزد صدا لوس میکرد خواب بد دیدم مامانمنیست اب قند بده
یا من با صد تا مترو و مینی بوس و ... میرفتم جاده قم بی خاصیت شماره دو با یک متر دور بازو ناله میکرد کارمسخته باید مترو صادقیه ایستگاه عوض کنم له میشم